آموزشوپرورش استثنایی، نهاد تخصصی متولی آموزش با بیش از ۸۲هزار دانشآموز با نیازهای ویژه، این روزها با چالشهای عمیقی دست و پنجه نرم میکند؛ از کمبود بودجه برای سرویس مدارس تا کمبود هزاران نیروی توانبخشی در سراسر کشور.
رنج تحصیل دانشآموزان با نیازهای ویژه
مادر یکی از دانشآموزان با نیازهای ویژه با اشاره به رنج تحصیل فرزند اتیسمی خود میگوید: از آغاز سال تحصیلی دو ماه گذشته، اما هنوز مسائل مربوط به سرویس مدرسه، آموزش و حتی تعداد معلمان مشخص نیست، درحالیکه مشکلات من و فرزندم بسیار فراتر از این حرفهاست.
وی توضیح میدهد: فرزندم از ابتدا در مدارس عادی درس خوانده است. تستهای لازم انجام شد و تشخیص دادند او قادر به ادامه تحصیل در مدرسه عادی است. سه سال اول دبستان را در مدرسه عادی گذراند تا اینکه کرونا آمد و آموزشها مجازی شد. پس از پایان دوره ابتدایی، باید برای پایه چهارم به مدرسه دیگری میرفتیم که آموزش و پرورش معرفی کرده بود.
وقتی برای ثبتنام به مدرسه معرفیشده مراجعه کردیم، مدیر مدرسه گفت «شما خارج از محدوده ما هستید» و از ثبتنام خودداری کرد. در حالیکه خانه ما دقیقاً روبهروی همان مدرسه بود. دو ماه تمام هر روز از این اداره به آن اداره رفتیم تا در نهایت با نامه آموزش و پرورش، مدرسه مجبور شد او را بپذیرد.
مدیر و معلمان مدرسه با فرزندم رفتار درستی نداشتند
او با گلایه میگوید: ۲۰ روز از آغاز مدرسه گذشته بود که متوجه شدم مدیر و معلمان مدرسه با فرزندم رفتار درستی ندارند. حتی گفته بودند «مدرسه ما سطحش بالاست، اینجا بچههای وزیر و وکیل درس میخوانند، نمیتوانیم بچه شما را قبول کنیم». او بارها از سوی همکلاسیها مورد آزار قرار گرفت؛ چون مدیر مدرسه بهجای حمایت، به دانشآموزان گفته بود مراقب او باشند و رفتارش را گزارش دهند.
یکبار فقط چون روی صندلی نشسته بود، چند دانشآموز او را میکشند تا ببرند پیش مدیر، پسرم مقاومت کرده و فقط بطری آبش را به زمین پرت میکند؛ اما همان را بهانه کردند تا بگویند «بچه شما مشکل دارد»؛ من آن روز گفتم مشکل از فرزند من نیست، از شماست که نمیتوانید انسانیت را درک کنید.
پس از آن مجبور شدم فرزندم را به مدرسه ویژه اتیسم ببرم که ۹۰میلیون تومان هزینه ثبتنامش بود. ما هر مدرسهای را در منطقه۶ تهران امتحان کردیم، اما تا میگفتیم فرزندم اتیسم دارد، مؤدبانه یا گاهی با بیاحترامی ما را بیرون میکردند؛ در حالیکه تستها نشان داده بود فرزندم میتواند در مدارس عادی درس بخواند.امسال دوباره برای تحصیل فرزندم در مدرسه عادی درخواست دادم، اما سیستم آموزش و پرورش هنوز تا این لحظه تیک «استثنایی» را در کارنامهاش برنداشته است. از سوی دیگر، سامانه جدیدی به نام «سیرت» برای سنجش دانشآموزان راهاندازی کردهاند که حتی کارمندان خودشان هم بلد نیستند با آن کار کنند. من ماهها بین ادارهها سرگردان بودم. حتی با روابط عمومی وزارت آموزش و پرورش تماس گرفتم، ولی پس از چند ماه هنوز هیچ پاسخی نگرفتهام.
هنوز ثبتنام رسمی فرزندم انجام نشده است
وی با بیان اینکه هنوز نتوانستهام ثبتنام رسمی فرزندم را در سامانه انجام دهم، ادامه میدهد: به همین دلیل نتوانستم از طریق مدرسه کتابهای درسی را بخرم و مجبور شدم کتابها را از بازار آزاد به قیمت ۲میلیون تومان تهیه کنم.
چون مدرسه خصوصی است، دیگر سرویس رایگان ندارد. پسرم هر روز سه چهارراه شلوغ را پیاده طی میکند، هزینهها آنقدر زیاد است که دیگر توان گرفتن سرویس را ندارم.
او با توضیح اینکه متأسفانه در مدارس عادی، حتی برای دانشآموزان بدون مشکل هم امکانات بسیار محدود است، عنوان میکند: درد من فقط درد یک مادر نیست؛ دردِ سیستمی است که هنوز درک نکرده هر کودک، حق آموزش و احترام دارد، چه اتیسمی باشد، چه عادی.
مادر یک دانشآموز سندرم داون که سه سال است در مدرسه استثنایی تحصیل میکند، توضیح میدهد: یکی از اصلیترین دغدغههایم سلامتی و امنیت فرزندم در مدرسه است و از آنجایی که فرزند من کوچکتر از بیشتر دانشآموزان مدرسه است، در بعضی روزها ممکن است از دانشآموزان دیگر کتک بخورد یا در مدرسه گم شود، چراکه تعداد معلمانی که در این مدرسه فعالیت میکنند به نسبت دانشآموزان کم است و نمیتوانند با وجود تلاش بسیارشان به دانشآموزان رسیدگی کامل داشته باشند.
یک معلم که بیش از یک دهه است در مدرسهای ویژه دانشآموزان با نیازهای خاص تدریس میکند، میگوید: بسیاری از خانوادهها به دلیل محدود بودن تعداد مدارس استثنایی مجبورند فرزندان خود را از مناطق دوردست به مدرسه برسانند. مسیرهای طولانی، نبود سرویس مناسب و هزینههای سنگین رفتوآمد، گاه مانع حضور منظم آنان در کلاس میشود؛ در چنین شرایطی، معلمان هم ناچارند برای کمک به خانوادهها، مسئولیتهایی فراتر از وظیفه آموزشی خود برعهده بگیرند.
این معلم به چالشها و مشکلات در محیط کلاس اشاره میکند و ادامه میدهد: کمبود امکانات آموزشی و کمکآموزشی یکی از مهمترین چالشهاست؛ بسیاری از تجهیزات آموزشی برای دانشآموزان نابینا یا ناشنوا قدیمی و ناکارآمدند، از طرفی کتابهای بریل با تأخیر چاپ میشوند، وسایل آموزشی لمسی محدود است و در بسیاری از موارد، مدارس دسترسی به مترجم زبان اشاره برای ناشنوایان ندارند؛ این کمبودها سبب میشود فرایند یادگیری برای کودکان دشوار و کندتر از حد معمول باشد.
وی با بیان اینکه بخش قابلتوجهی از معلمان، آموزشهای تخصصی کافی برای کار با دانشآموزان دارای نیازهای ویژه را دریافت نکردهاند، معتقد است: هرچند تلاش بسیاری از سوی وزارت آموزش و پرورش برای برگزاری دورههای ضمن خدمت صورت گرفته، اما واقعیت میدانی نشان میدهد هنوز فاصله زیادی میان آموزشهای تئوریک و واقعیت کلاس وجود دارد.
معلمان اغلب ناچارند با تکیه برتجربه و آزمون و خطا، برای شرایط متفاوت هر دانشآموز، روش مناسب آموزشی پیدا کنند.
این معلم با گلایه از اینکه در کنار همه این چالشها، نگاه جامعه به دانشآموزان استثنایی همچنان مسئلهای جدی است، عنوان میکند: بسیاری از مردم هنوز درک درستی از تواناییها و ظرفیتهای این کودکان ندارند و همین ناآگاهی، زمینه طرد و انزوا را برای آنان فراهم میکند. این نگاه تبعیضآمیز نهتنها بر روحیه دانشآموزان، بلکه براحساس امنیت و امید خانوادههایشان نیز تأثیرمنفی میگذارد.
ضرورت بازنگری در نظام بودجهریزی
رئیس پژوهشکده کودکان استثنایی سازمان پژوهش و برنامهریزی وزارت آموزش و پرورش هم با تأکید بر ضرورت بازنگری در نظام بودجهریزی بیان میکند: ظاهر بزرگ ارقام بودجه برای سرویس مدارس و خدمات توانبخشی، واقعیت را پنهان میکند؛ هنگامی که هزینههای واقعی و نیازهای تخصصی مورد بررسی قرار گیرد، روشن میشود این ارقام تنها بخش ناچیزی از نیازهای واقعی دانشآموزان با نیازهای ویژه را پوشش میدهند.
محسن ایمانی با بیان اینکه در نبود همکاری و همافزایی میان دستگاههای مختلف، پاسخگویی مؤثر به خانوادههای دانشآموزان دارای نیازهای ویژه ممکن نیست، به خبرنگار ما میگوید: درواقع، چالش اصلی تنها کمبود منابع مالی نیست؛ بلکه نوع نگاه به آموزش استثنایی نیز در این میان تعیینکننده است؛ اینکه آیا این بخش باید بهعنوان باری مالی بر دوش نظام آموزشی دیده شود یا سرمایهای انسانی برای ساخت آیندهای برابرتر، پرسشی است که مسیر سیاستگذاری را در سالهای آینده رقم خواهد زد.
وی با بیان اینکه پشتیبانی مالی و ساختاری از این حوزه همچنان در سطح شعار باقی مانده است، توضیح میدهد: کمبود سرویسهای ایمن، فاصله چشمگیر میان بودجه مصوب و هزینه واقعی و نبود نیروهای کافی در حوزههای گفتاردرمانی و کاردرمانی، هر روز فشار بیشتری بر خانوادههای این دانشآموزان وارد میکند.
بیتوجهی به آموزش و پرورش استثنایی در عمل به معنای نادیده گرفتن حق برابر آموزش است و بیاعتنایی به این حق، چیزی جز آسیب به کرامت انسانی نخواهد بود.
باید زمینهای فراهم شود تا همه کودکان، ازجمله کودکان با نیازهای ویژه بتوانند از فرصتهای برابر آموزشی بهرهمند شوند؛ عدالت آموزشی به این معناست که هر کودک بتواند متناسب با ظرفیت خود از رشد و آموزش برخوردار شود. حتی در مناطق روستایی باید شرایط حضور این کودکان در مدارس فراهم شود.در شهرها معمولاً دسترسی به مدارس ویژه بهتر است، اما در مناطق روستایی هنوز کمبودهایی وجود دارد؛ مدارس شبانهروزی و امکانات آموزش مجازی میتوانند بخشی از این فاصله را جبران کنند.




نظر شما